چند شب از دانشگاه هیئت برگزار شد . قرار بود بین بچه هایی که میان قرعه کشی بشه ببرن مشهد .
160 نفر از اقایون . 80 نفر از خانوما .
اولش بهمون بر خورد . ولی بعدا فهمیدیم بحث بحثه کمیت و کیفیته :))
تقریبا ته دلم بهم میگفت که میشه . ولی نمیدونستم اسم هممون در میاد یا .
خونه ابجی بزرگه بودم . مهدیه زنگ زد . از صداش میشد فهمید چخبره . خوشحال شدم . گفت اسم من و تو نرگس هست . جالبه که پشست سر همم درومده .
کاش معصومم میومد .
ایشالله سال بعد .
خدارو شکر کردم کلی
خیلی خوش گذشت . ولی همه میدونن . سفر هر چقدر که خوش بگذره به همون اندازم خستگی داره .
خیلی حرفا رو باید بگم اگه بخوام ریز به ریز و جزء به جزء بگم .
موج های ابی و رفتیم عالی بووووود
کافه چمینی رو هم خیلی تعریفشو شنیده بودیم . رفتیم . اوکی بود . ولی قیمتاش بالا بود . یعنی مناسب اون کیک و بستنی نبود .
پارک ملت و هم تا جلو درش رفتیم . کارتینگ نداشت پشیمون شدیم برگشتیم ://
مرقد هم که دیگه نیازی به تعریف نداره . نمیدونم چرا هر قدر که میری بازم برات تازگی داره . برعکس خیلی از بچه ها من اصلا دوست نداشتم برم داخل که دستم بخوره به ضریح .
بیرون تو حیاط ارامش بیشتری داشتم . ارومتر بودم . میتونستم کلی با خدا حرف بزنم . من نیازی به جسمم ندارم .
روز اخر سرما خوردم . یعنی چی اخههههههه ؟؟ کلا دنیا رو از پشت یه عالمه اب میدیدم:)
خوبیش اینه روز اخر کار خاصی نداشتم فقط مونده بود و سوغاتی .
خدارو شکر اینم به خوبی و خوشی تموم شد .
پی نوشت : هیچ وقت خیلی مطمئن نگید من فُلانم . من بَهمانم .
دنیا اون قدر میچرخه و میچرخه که یه روز یه جای خیلی بدی گیرت میندازه . این حرف و به روت میاره . میگه
هیچ وقت اینقدر راحت نگو من تغییر نمیکنم ، شرایط آدمو هر جور که بخواد میتونه عوض کنه !
پی نوشت 2 : راستش این پست و بیشتر برای متن بالا گذاشتم نه خاطره ی مشهد .
استیکرامم کار نمیکنه . من الان خوشحالم همه حرفامم به جز اون متن اخر با خنده بود . بعدا نگید دنیا اینجا چقدر تخس و اخمو نوشته متنو :))
براتون فردای پر از موفقیت آرزو میکنم :)
خیلی ,رفتیم منبع
درباره این سایت